خانه » مقاله ها » مقاله های عمومی » خودی را که می‌خواهید تغییر دهید
خودی را که می‌خواهید تغییر دهید

خودی را که می‌خواهید تغییر دهید

خورشید طلوع می‌کند و جشن می‌گیرد.
آسمان در آغوش می‌کشد و جشن می‌گیرد.
باد می‌وزد و جشن می‌گیرد.
رودها جاری می‌شوند و جشن می‌گیرند.
طاووس‌ها می‌رقصند و جشن می‌گیرند.
درختان به بار می‌نشینند و جشن می‌گیرند.
شکوفه‌ها می‌شکفند و جشن می‌گیرند.
ما لبخند می‌زنیم و خدمت می‌کنیم.
مکاشفه می‌کنیم و جشن می‌گیریم.
——————————-
سکوت نیایشی در میان نفس‌هاست.
سکوت عشق به وسعت بی‌نهایت است.
سکوت فرزانگی واژه‌هاست.
سکوت شفقت بی دلیل است.
سکوت عمل بی عامل است.
سکوت لبخندی است با تمام وجود.
——————————–
فصل اول: خودی را که می‌خواهید تغییر دهید.
احساسات
وقتیکه تنها هستید، در جمع بودن جهالت است. به حس وحدت با جمع رسیدن نشانه‌ی فرزانگی است. تنها بودن در انبوه جمعیت،روشنفکری است.شناخت، زندگی روشنفکری را به ارمغان می‌آورد و شناخت مرگ شما را بی پروا و آگاه می‌سازد.
عده‌ای می‌دانند هنگامی که در جمع هستند نیز چگونه جشن بگیرند. عده‌ای هم فقط در تنهایی و سکوت می‌توانند شادمان باشند. اما من پیشنهاد می‌کنم هر دو را انجام دهید. هم زمانی که در تنها هستید و هم زمانی که در جمع هستید، جشن بگیرید.
———————————
احساسات همچون آتش است. زندگی شما هم همچون آتش است. هر آنچه را که در آتش احساسات بگذارید خواهد سوخت. اگرلاستیکی را بسوزانید، آلودگی و بوی بد ایجاد می‌کند. اما اگر چوب صندلی را بسوزانیدُ، بوی خوشی تولید می‌کند. بعضی آتش‌ها آلوده می‌کنندو بعضی دیگر تطهیر.
سرور در اطراف آتش رخ می‌دهد و غم و اندوه در جوار آتش مرده سوزان. همان آتشی که در زمستان از جان ما محافظت می‌کند، می‌تواند ویرانگر باشد. شما نیز مانند آتش هستید. اما آیا آتشی هستید که دو آلودگی تولید می‌کند یا آتشی از کافور ک تولید نور و بوی خوش می‌کند. یک انسان وارسته چونان شعله‌ای از کافور است که نور و بوی خوش می‌پراکند. او دوست زندگی‌ست.
برترین آتش نور و گرما ایجاد می‌کند. نوع متوسط آن علاوه بر نور کمی هم دود تولید می‌کند. بدترین نوع آتش تنها دود سیاهی تولید می‌کند. سعی کنید انواع مختلف آتش را از ——— دهید. اگر احساساتتان نیز درگیر خوبی شوند، آن‌گاه شما نور و  بوی خوش پراکنده خواهید کرد و اگر درگیر ناپاکی‌ها شوند، دود و سیاهی تولید می‌کنید. این همان کنترل هماهنگ است که کیفیت آتش را در شما تغییر می‌دهد.
عادات
چگونه خودتان را از اثر «واساناها» vasana و تأثیرات آن خلاص می‌کنید؟ این سوال همه‌ی کسانی است که می‌خواهند از شر عادت بدشان خلاص شوند.
شما می‌خواهید از دست عادت‌های بد خلاص شوید چون شما را رنج می‌دهند و محدودتان می‌کنند. عادت‌ها آن‌چنان دست و پای شما را می‌بندند که هیچ شادابی و تحرکی در زندگی نمی‌گذارند، ماهیت vasana چنان است که شما را رنج دهید یا به شما بچشبد. اما در مقابل تمایل به آزادی طبیعت زندگی است. زندگی می‌خواهد آزاد باشد و هنگامی‌که روحی نمی‌داند چگونه آزاد باشد، تمام عمر در طلب آزادی پرسه می‌زدند. راه غلبه بر عادت‌ها، عهد کردن یا کنترل هماهنگ است. همه‌ی انسان‌ها تا حدی از موهبت کنترل هماهنگ برخوردارند. آن زمان که اجبار زندگی مسیری را در پیش‌پای شما قرار می‌دهد، می‌توانید از طریق کنترل هماهنگ در برابر همه‌ی عادت‌ها قد عَلَم کنید.
هنگامی‌که ذهن به افکار بیهوده که حاصل عادت بد هستند،می‌پردازد، دو حالت رخ می‌دهد. حالت اول اینکه تمامی الگوهای قدیمی سر بر می‌آورند و روحیه‌ی شما را تضعیف می‌کنند. در آن‌صورت شما خودتان را سرزنش می‌کنید و احساس می‌کنید که هیچ پیشرفتی نداشته‌اید.
حالت دوم این‌که، شما به این عادات به عنوان فرصتی برای کنترل هماهنگ نگاه می‌کنید و احساس رضایت می‌کنید. بدون کنترل هماهنگ زندگی شادی و سالمی نخواهید داشت. آن‌زمان است که متوجه می‌شوید که نبایستی سه پرس بستنی بخورید چون مریض می‌شوید. کنترل هماهنگ مانع چنین ناپرهیزی‌هایی می‌شوید.
عهد و پیمان بایستی دارای چارچوب زمانی باشد یعنی برای این عهد زمان و مکان در نظر گرفته شود، فرض کنید یک فرد سیگاری می‌گوید: « من سیگار را ترک می‌کنم» اما نمی‌‌تواند. او می‌تواند یک عهد زمان‌بندی شده نود روزه را در نظر بگیرد. اگر شما عادت به فحش دادن و قسم خوردن دارید، با خود عهد کنید که تا ده روز کلمات رکیک نبرید. هیچ‌گاه یک عهد همیشگی و مادام‌العمر با ببندید، چرا که فوراً آن‌را خواهید شکست. اگر اتفاقی قبل از سپرس شدن موعد مقرر عهد را شکستید، نگران نباشید. اما دوباره شروع کنید. کم‌کم مدت دوره را افزایش دهید تا اینکه جزئی از طبیعت شما شود.
تمامی عاداتی که شما را آزار می‌دهند و برایتان رنج‌آورند را درگیر عهد و پیمان و کنترل هماهنگ کنید.
—————————————
ضعف شما در انجام کاری مانند شکست یک عادت، باعث آزار شما می‌شود و درست زمانی‌که عمیقاً از چیزی رنج می‌برید، همان رنج شما را از آن عادت خلاص خواهد کرد. اگر از ضعف‌های‌تان رنج می‌برید، یک سالک، یک جستجوگر معنوی هستید. همین رنج شما را از ورطه‌ی آن عادت بد بیرون می‌کشاند.
—————————————————————-
عادات بد
اگر نمی‌تواند عادات بد را کنار بگذارید، آنهارا بزرگتر نشان دهید. نگرانی، غرور، خشم، شهوت، غم ـ به آن‌ها ابعاد بزرگتر و جهت متفاوتی دهید.حد عصبانیت در مورد اتفاقات جزئی چقدر است؟ حال درباره‌ی یک مفهوم نامحدود و لایتناهی مثلاً برهما عصبانی شوید، چنانچه نمی‌توانید از شر غرور خلاص شوید، به مالکیت الوهی و الهی مغرور باشید. اگر از حرص در رنج هستید، نسبت به فرایض دینی حریص باشید. اگر میل و آرزو شما را عذاب می‌دهد، در طلب حقیقت باشید، اگر از حسادت رنج می‌برید، در مورد تقرب حسود باشید. مخالف نفرت باشید. با نفرت مخالفت کنید. از یک معلم معنوی راهنمایی بگیرید و مست در حضور لایتناهی شوید.
امیال
میل به لذات حسی به خودی خود مهیج است و این امیال هنگامی که در مرکز حواس متمرکز می‌شوند،
فرومی‌نشینند. حال اگر شما با مهارت خودتان بتوانید امیالتان را به عمیق‌ترین بخش درونی وجودتان یعنی بعد دیگری از شادی جاودانی سوق دهید، سعادت و عشقی ابدی از آن شما خواهد بود. شهوت، حرص، قدرت و حسادت همگی نیروهای قدرتمندی هستند چرا که اساساً چیزی نیستند و شما منبع آن انرژی هستید ـ نیروی مطلق ـ از خود گذشتگی و فداکاری دو عامل نگهدارنده‌ی معصومیت این نیرو هستند و روح شما را تعالی می‌بخشند.
هنگامی‌که می‌فهمید که منبع شادی و هیجان خود شما هستید، میل شما فروکش کرده و آرامش جای آن‌را می‌گیرد. به خاطر داشتن این حقیقت که روزی خواهید مرد باعث می‌شود که لحظه حال را در شادی بگذرانید و خود را از بند تمامی امیال و کینه‌ها رها سازید.
——————————————–
آرزوها علی‌رغم اینکه هدفشان شادی است اما در واقع شادی را از ما می‌گیرند. هرگاه که شادی از زندگیتان رخت بربست به درونتان رجوع کنید. خواهید دید که علت آن، آرزوها هستند.
با این وجود، شادی همه‌ی آن چیزی است که طلب می‌کنیم. تا به حال هیچ موجودی متولد نشده که آرزوی غم داشته باشد. تا به حال چنین چیزی د رگذشته اتفاق نیفتاده و در آینده نیز اتفاق نخواهد افتاد.
هنگامی‌که ذهن کوچکتان از دویدن به اینجا و آنجا و پرسه‌زدن به هر جایی خسته شود، به این نتیجه می‌رسدکه :«آرزوهای من شادی‌هایم را از من گرفته‌اند.»
——————————————–
همه آرزوها برای شادی‌اند. یعنی هدف همه‌ی آرزوها رسیدن به شادی است. جز این است؟ اما چند وقت به چند وقت آرزوهایتان شما را به سمت هدف سوق می‌دهد؟ آیا تا به‌حال  به ماهیت آرزو اندیشیده‌اید؟ به زبان ساده، آرزو یعنی فردا، نه هم‌اکنون. اما شادی هرگز مربوط به فردا نیست. شادی همیشه از آنِ حال است. وقتی شادمانید چگونه می‌توانید آرزویی داشته باشید؟ چگونه می‌توانید واقعاً همین حالا شامان باشید وقتی آرزوهایی در سر می‌پرورانید؟ ظاهراً آرزوها برای این هستند تا شما را به سمت شادی سوق دهند، اما در واقع این چنین نیست. به همین دلیل است که آرزوها را خیال و پندار می‌نامند.
——————————————-
چگونه یک آرزو شکل می‌گیرد؟ آرزو با به یادآوردن یک تجربه‌ی خوشایند یا با تأثیرات گذشته شکل می‌گیرد. آرزو ممکن است از طریق شنیدن نیز شکل ‌گیرد. ارتباط با افراد یا مکان‌های بخصوص نیز می‌تواند موجب شکل‌گیری یک آرزو شود. نیاز یا آرزوی شخص دیگری ممکن است آرزوی درونی شما را آشکار کند. اگر کسانی گرسنه باشند ممکن است بخواهید به آنها غذا بدهید یا اگر کسانی بخواهند با شما صحبت کنند، ممکن است تمایلی همزمان برای صحبت کردن با آنها در شما ایجاد شود. تقدیر یا یک پیشامد که شما هم در آن نقشی دارید، ممکن است در شما تمایلی ایجاد‌کند اما شما از دلیل انجام کارتان بی‌اطلاع هستید. به عنوان مثال، فرد ثروتمندی در کوبک(Quebec) در کانادا جاده‌هایی ساخت و ۳۰ سال روی مزرعه‌ای کار‌کرد بدون اینکه دلیلش را بداند. مقدر آن بود که مزرعه، همان آشرام مونتریل(Montreal) ما شود و جاده‌هایی که ساخت همان جاده‌هایی هستند که هم‌اکنون ما از آنها استفاده می‌کنیم.
—————————————
امیال رخ می‌نماید بی‌آنکه از شما اجازه بگیرند. اما هنگامی که بروز می‌کنند، شما با آنها چه می‌کنید؟ اگر بگویید که هیچ خواسته‌ای ندارید، همان نخواستن هم خواسته‌ای دیگر است.
حال دلیلی برایتان می‌آورم: اگر می‌خواهید به تماشای فیلم بروید، بایستی بلیط تهیه کنید و این بلیط رابه درمان بدهید. اگر دو دستی بلیط را بچسبید، چطور می‌توانید وارد شوید؟ نمونه‌ی دیگر اینکه، اگر بخواهید در دانشگاه پذیرفته شوید، بایستی فرم در خواست را پرکنید و تحویل دهید. نمی‌توانید آن‌را نگه دارید. سفر زندگی هم همینطور است. شما مجبورید خواسته‌هایتان را تسلیم کنید و از آنها بگذرید. وقتی خواسته‌هایتان را رها می‌کنید، امیال کمتری خودنمایی می‌کنند.بیچاره کسانیکه دودستی به آرزوهایی که تحقق نمی‌یابند، چسبیده‌اند. کمی خوش اقبال‌تر کسانی هستند که آرزوهایشان پس از مدت زمانی طولانی تحقق می‌یابد. خوش شانس‌تر هم کسانی هستند که آرزهای‌شان به محض سربرآوردن محقق می‌شود. خوشبخت‌تر از آن‌ها هم کسانی هستند که هیچ آرزویی ندارند چون حتی قبل از سربرآوردن آرزویی به رضایت رسیده‌اند.
————————————
بودا می‌گفت که آرزو ریشه‌ی همه‌ی بدبختی‌هاست. اگر محقق نشود، منجر به ناکامی می‌گردد و باعث بدبختی و اگر محقق شود موجب احساس پوچی در شما می‌گرددو واسیشتا(Vasishta )که آرزو دلیل لذت است. شما فقط در صورتی از کسی یا چیزی لذت می‌برید که آرزوی آن‌را داشته باشید. چنانچه در طلب چیزی نباشید، از بدست آوردن آن‌هم لذت نمی‌برید. هنگامی‌که عطش دارید و بسیار تشنه هستید، حتی جرعه‌ای آب نیز به شما لذت می‌دهد. اما اگر تشنه نباشید لذتی هم از آن نمی‌برید. هر آنچه که در شما ایجاد لذت کند، شما را به بند می‌کشد و بردگی یعنی بدبختی.
اما حرف من به شما این است: اگر در طلب حقیقت باشید، خواسته‌های دیگر رخت می‌بندد. شما همیشه آرزوی چیزی را می‌کنید که در دسترس نیست اما حقیقت همیشه هست میل به حقیقت آرزوهای دیگر را کنار می‌زند و سپس همین میل نیز محو می‌شود و آنچه باقی می‌ماند احساس رستگاری و خوشبختی است.
—————————–
آرزوها و اهدافتان شما را از خدا دور می‌کند. تمامی آرزوها و اهدافتان را به خداوند پیشکش کنید. آن‌گاه شما نیز  الهی خواهید شد. اصلاً خودِ خدا می‌شوید و با نداشتن هیچ چیز آزاد خواهید بود.
——————————
لذت و درد از احساسات عمیق بدن هستند. آن هنگام که گرفتار درد یا لذت نیستم، می‌توانید صمیمانه و صادقانه بگوئیم:«من متعلق به تو هستم.» این همان لحظه‌ای است که همه اشتیاق‌ها و نفرت‌ها، آرزوها و تردیدها رنگ می‌بازند و در یک آن، جهان متعلق به شما می‌شود. همه‌ی ناکامی‌های شما پیرامون«من» می‌گردند:«من این را می‌خواهم، من آن را دوست دارم، من این را دوست ندارم.»همه‌ی این‌ها را رها کنید. به خاطر داشته باشید که خورشید طلوع و غروب می‌کند، چمن‌ها می‌رویند، رودها جاری می‌شوند، ماه نورافشانی می‌کند و من تا ابد اینجا هستم.
——————————–
دلبستگی‌ موجب عطش شدید می‌شود و عطش شدید آرامش ذهن را از بین می‌برد و بدون آرامش ذهنی، هزارتکه می‌شوید و اسیر چنگال بدبختی. متأسفانه اغلب مردم به این موضوع توجهی ندارند و هنگامی باخبر می‌شوند که خیلی دیر شده است.پیش از آنکه خیلی دچار سرگردانی شوید، خودتان را جمع‌و جور کنید و با رهاشدن و تمرینات معنوی از شر این عطش شدید خلاص شوید.
آن هنگام که در اقیانوس تعقات و دلبستگی‌ها در حال غرق شدن هستید، رها شدن همانند جلیقه‌ی نجات می‌ماند. بدون این‌که با دلبستگی‌ها بجنگید، به نظاره‌ی این عطش شدید بنشینید و به فضای خنک سکوت نهفته در آن رخنه کنید. اولین گام در این مسیر، هدایت تعلقات به سوی آگاهی و الوهیت است. جاذبه‌ی شما در عدم دلبستگی‌تان به امور دنیوی است و زیبایی شما در دلبستگی‌تان به الوهیت است.

منبع : سایت مجله دانش یوگا

باز نشر : آکادمی یوگا مازندران

http://www.yogaacademy.ir/

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*