خانه » بایگانی برچسب : فقیر

بایگانی برچسب : فقیر

حکایت یک کیلو کره

مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت، آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم .یقین داشته باش که:به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم!    منبع : مرکز آموزش یوگا باز نشر : آکادمی یوگا مازندران  http://www.yogaacademy.ir ادامه مطلب »

بیل گیتس

بعد از خوردن غذا بیل گیتس ۵ دلار به عنوان انعام به پیش خدمت دادپیشخدمت ناراحت شد.بیل گیتس متوجه ناراحتی پیشخدمت شد و سوال کرد : چه اتفاقی افتاده؟پیشخدمت : من متعجب شدم ….   بخاطر اینکه در میز کناری پسر شما ۵۰ دلار به من انعام داد در درحالی که شما که پدر او هستید و پولدار ترین انسان روی زمین هستید فقط ۵دلار انعام می دهید ! گیتس خندید و جواب معنا داری گفت :او پسر پولدار ترین مرد روی زمینه و من پسر یک نجار ساده ام. منبع : داستان های جذاب و خواندنی باز نشر ک آکادمی یوگا مازندران http://www.yogaacademy.ir/ ادامه مطلب »