خانه » بایگانی برچسب : عشق (برگه 2)

بایگانی برچسب : عشق

شعری از عطار

آن یکی پرسید از مجنون مگر کز کدامین سوی قبله ست ای پسر گفت اگر هستی کلوخی بیخبر اینکت کعبه ست در سنگی نگر کعبهٔ عشاق مولی آمدست آن مجنون روی لیلی آمدست چون تو نه اینی نه آن هستی کلوخ قبلت از سنگ است ای بیشرم شوخ گرچه کعبه قبلهٔ خلق جهانست لیک دایم قبله جای کعبه جانست در حرم گاهی که قرب جان بود صد هزاران کعبه سرگردان بود عطار باز نشر : آکادمی یوگا مازندران http://www.yogaacademy.ir/ ادامه مطلب »

انتخاب درست

زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با ریش های بلند جلوی در دید. به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.» آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟» زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.» آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم.» عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد. شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.» زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.» زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.» زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟» عروس خانه که ... ادامه مطلب »