خانه » بایگانی برچسب : داستان کارگر

بایگانی برچسب : داستان کارگر

زندگیت را بساز

در کارخانه ای در یک منطقه تاسیساتی , هنگامی که زنگ نهار به صدا در می آمد, همه کارگرها در کنار هم می نشستند و نهار می خوردند.یکی از کارگرها همواره با یکنواختی تعجب آوری بسته نهارش را باز می کرد و شروع به اعتراض می کرد: لعنت بر شیطان امیدوارم که ساندویچ کالباس نباشه , من از کالباس متنفرم..!!! او عادت داشت هر روز بدون استثنا از ساندویچ کالباسش شکایت کند واین کار را  همواره بدون هیچ تغییری در رفتارش تکرار می کرد! هفته ها گذشت….. کم کم سایر کارگرها از رفتار او به ستوه آمدند!سرانجام یکی از کارگرها به زبان آمد و گفت : لعنت بر شیطان ! اگر تا این اندازه از ساندویچ کالباس متنفری , چرا به همسرت نمی گویی یک ساندویچ دیگر برایت درست کند؟! مرد با تعجب به همکارش نگاه می کند ومیگوید: منظورت از همسرت چیست ؟! من که متاهل نیستم ! من خودم ساندویچ هایم را درست می کنم !!!! در حالیکه از زندگی خود مینالیم و هر روز مد ام از سختی ها و رنج های زندگی شکایت می کنیم , که تمام شرایط حاکم بر زندگیمان حاصل , اعمال , تفکرات و تصمیمات خود ماست.این قانون الهی است که هیچ ... ادامه مطلب »