خانه » مقاله ها » مطالب مفید و پندآموز » مولانا – دیوان شمس
مولانا – دیوان شمس

مولانا – دیوان شمس

ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها
زان سوی او چندان وفا، زین سوی تو چندین جفا

زان سوی او چندان کرم، زین سو خلاف و بیش و کم
زان سوی او چندان نعم، زین سوی تو چندین خطا

از بد پشیمان می‌شوی، الله گویان می‌شوی
آن دم تو را او می‌کشد، تا وارهاند مر تو را

از جرم ترسان می‌شوی، وز چاره پرسان می‌شوی
آن لحظه ترساننده را، با خود نمی‌بینی چرا

گر چشم تو بربست او، چون مهره‌ای در دست او
گاهی بغلطاند چنین، گاهی ببازد در هوا

گاهی نهد در طبع تو، سودای سیم و زر و زن
گاهی نهد در جان تو، نور خیال مصطفی

این سو کشان سوی خوشان، وان سو کشان با ناخوشان
یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب‌ها

چندان دعا کن در نهان، چندان بنال اندر شبان
کز گنبد هفت آسمان، در گوش تو آید صدا

بانک شعیب و ناله‌اش، وان اشک همچون ژاله‌اش
چون شد ز حد از آسمان، آمد سحرگاهش ندا

گر مجرمی بخشیدمت، وز جرم آمرزیدمت
فردوس خواهی دادمت، خامش رها کن این دعا

گفتا نه این خواهم نه آن، دیدار حق خواهم عیان
گر هفت بحر آتش شود، من درروم بهر لقا

گر رانده آن منظرم، بستست از او چشم ترم
من در جحیم اولیترم، جنت نشاید مر مرا

جنت مرا بی‌روی او، هم دوزخست و هم عدو
من سوختم زین رنگ و بو، کو فر انوار بقا

مولانا (دیوان شمس)

باز نشر : آکادمی یوگا مازندران

http://www.yogaacademy.ir/

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*