خانه » مقاله ها » مقاله های یوگا » ۹-یوگا و درمان اسکیزوفرنی (قسمت آخر)
۹-یوگا و درمان اسکیزوفرنی (قسمت آخر)

۹-یوگا و درمان اسکیزوفرنی (قسمت آخر)

قسمت آخر
جانت اسکات، استرالی

یوگانیدرا باید در چهارچوب احساسات فیزیکی بدن محدود شود و تن آرامی و آگاهی را افزایش دهد. باید توجه داشت که یوگانیدرا تا حد تجسم و فعالیت ذهنی بیشتر پیش نرود. مربی باید نسبت به هرگونه حرکت یوگا آموز در کلاس آگاهی داشته باشد. هرگونه حرکت تکراری و یا جنبش چشمها زیر پلک نشانه ای از آنست که یوگا آموز در دنیای خود غرق شده است. مربی باید شاگردی را که با چشمهای باز خیره شده است، مورد توجه قرار دهد. در چنین شرایطی می توان با ایجاد تغییر در تن صدا، سرعت ادای کلمات و یا برگرداندن توجه شاگردان بر آگاهی خارجی، آنها را از فضای فکری و تخیلات خود بیرون آورد.
تمرینات نامناسب برای مبتلایان به اسکیزوفرنی آنهایی هستند که از ماهیتی درونگرایانه برخوردارند. تمریناتی چون ورزش چشمها، آساناهای خم به جلو بدون انجام آساناهای قرینه خم به عقب، پرانایاما و پرانا ویدیا نمونه هایی از تمرینات درونگرا-مدار هستند. از انجام تمرینات تجسمی پرهیز شده و فراتر از حد توانایی یوگا آموزان نروید. در برنامه های آموزشی مدرسه یوگای بیهار در مونگر ترکیبی از کارما، هاتا و کریا یوگا برای مبتلایان به اسکیزوفرنی در نظر گرفته شده است. سوامی ساتیاناندا ساراسواتی در سال ۱۹۶۸ به مدت پانزده روز در آسایشگاهی دانمارکی به آموزش نتی، کنجال، (shankhaprakshalana-تمرینات نظافتی)، سوریا ناماسکارا (سلام بر خورشید) و بهاستریکا به بیماران پرداخت و به نتایجی خارق العاده دست یافت. قطعا این تمرینات به بهترین صورت توسط یک مربی کار آزموده به مبتلایان بیماران خاص آموزش داده می شود.
تجربیات شخصی

در طول ۱۲ ماه گذشته به تدریس یوگا در کلاسی متشکل از افراد ۲۵ تا ۳۵ سال ساکن در مرکز پشتیبانی شبانه روزی پرداخته ام. تمامی آنها در برنامه نگهداشت دارویی حضور داشته و در برابر وقوع حمله حاد هر چند ماه یکبار خود مقاوم هستند. از میان این ۱۲ نفر، چهار نفر در تمامی جلسات و هشت نفر دیگر در تعدادی از جلسات حضور داشتند. برخی از شاگردان در حرکات فیزیکی مهارت خوبی را کسب نمودند، اما تمرینات تمرکزی را دشوار یافتند. یکی از شاگردان قادر به انجام چاکراسانا بود و دیگری توانست (sirshasana-وضعیت ایستادن روی سر ) را تمرین نماید. این دو نمونه از موارد استثنایی به شمار می آمدند.
اغلب شاگردان در مستقر ساختن و یا مکان یابی بخشهایی از بدن خود دچار مشکل می شدند، مگر آنکه آنها را به لمس و یا نگاه به آن عضو راهنمایی می کردم. بسیاری از آنها از لحاظ فیزیکی قادر به تمرین آسانا بودند، اما از اعتماد کافی به توانمندیهای خود برخوردار نبودند. پس از آموزش حرکتی جدید، احساس موفقیت و رضایت، فرد را ترغیب به تلاش برای انجام آن حرکت می نمود.
تمامی شاگردان از تمرین یوگانیدرا احساس رضایت داشتند و هنگامی که درخواست تمرین تن آرامی به مدت طولانیتری را اعلام می نمودند، در حفظ حرکت به صورت فیزیکی و زمینی دچار چالش می شدم. سرانجام دریافتم که بهترین برنامه آنست که در ابتدا چند دقیقه به تنفس یوگی بپردازند، ۳۵-۳۰ دقیقه آسانا و سپس پرانایاما را تمرین نمایند، آنگاه به مدت ۱۵-۱۰ دقیقه به تمرین تن آرامی بپردازند. همچنین دریافتم که انجام تمرین مشاهده اجزای اتاق به طور دقیق در فاصله میان پرانایاما و تن آرامی نتیجه بخش خواهد بود. گهگاه نیز تمرین مجدد حرکات ساده را درخواست نموده و سپس بازخورد احساسی آنها را جویا می شدم. این تمرین نه تنها موجب افزایش آگاهی آنها می شد، بلکه مرا در برنامه ریزی کلاس یاری می نمود.
آنچه آموختم این بود که ضروریست بدون هیچگونه انتظار و همراه با انعطاف پذیری بیشتری پیش روم. نیازهای افراد و گروه از هفته ای به هفته دیگر تغییر می نمود. از برنامه عمومی تداوم در تمرینات پیروی نمودم، اما بسته به نیازهای شاگردان انواع ساده تر و یا دشوارتر تمرینات را بر می گزیدم. این تجربه آموزشی برای من که به تازگی به عرصه مربیگری یوگا قدم گذاشته ام، بسیار پربار و سودمند بود و از کسب تجربه تمرین با این افراد احساس رضایتمندی بسیاری دارم.

مترجم: سارا آشیان
منبع: سایت بیهار
september1997

از سری مقالات سایت موسسه یوگا علمی نوا

باز نشر : آکادمی یوگا مازندران

http://www.yogaacademy.ir/

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*